مدح و مرثیۀ امام هادی علیهالسلام
قـلـم به سمت شکـوهـت قـدم قـدم آمـد به سمت دفـتـر شعـرم خـود قـلـم آمـد دوبـاره حـس ســرودن گـرفـتـهام آقـا و بـا اجـازۀ دسـتـت بـگـو... دلـم آمـد هنوز مرقـد تو سامـرای عـشاق است بدون عـشق مگـر میشود حـرم آمد؟ میان مـسجـد اعـظم، گـدای سامـریام و جامعه، شب جمعه، چه با کـرم آمد اسیـر سلـسلۀ تـوست بغـض زنـدانها به خـاک پای تو مستـند کلّ حـیوانها حـریم حرمت تو قـابل شکـستن نیست و شأن نام تو در این زبان الکن نیست همیشه چهرۀ تو رنگی از تبسم داشت بگو که سنگ ابوهاشمت تکـلم داشت چهار روز عزیزی که روزه مستحب است جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت هر آن که چهرۀ نورانی تو را میدید درون چشمۀ قلبش غدیری از خم داشت چقـدر خواست تو را سرزنش کند امّا همیـشه این مـتوکـل سرِ تـوهّـم داشت اسیـر سلـسلۀ تـوست بغـض زنـدانها به خـاک پای تو مستـند کلّ حـیوانها |